عشق بی سرانجام:


خوش آمدید
لطفا تا بارگزاری کامل سایت کمی صبر کنید
 

نویسندگان

پیوند های روزانه

امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 277
بازدید کل : 41474
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1


عشق بی سرانجام:
ارسال شده در شنبه 27 فروردين 1390برچسب:, ، توسط نسیم جون ، با موضوع <-PostCategory-> ,

عشق بی سرانجام

وقتی مردم گریه کن که غمهای دلت سبک شه

گریه کن شاید که گریه مرحم درد تو باشه

جونمو به لب رسوندی قصه جدایی خوندی

روی قولهای قشنگت قول آرزو نشوندی

عشق من پاک ومطهر عشق تو جامی پر از زهر

زهر تو دادی به خوردم دیدی دق کردم و مردم

دستاتو بدار تو دستم که دیگه رفتنی هستم

تو قبول نکن شکستم تکیه کن به قلبم خستم

تو دلم غمی نشسته تو چشام اشک حلقه بسته

گریه کردن دیگه بسه ببین دلم چه بی کسه

هنوز عاشقم با اينکه عشق برام يه کابوسه . . . هنوز عاشقم با وجود اينکه عشق برام يه شکنجه است . . . عاشق موندم چون با خودم قسم خورده ام که عاشق بمونم . . . با اينکه عشق يه بازيه من اين بازي رو دوست دارم . . . چون هم بازيه من تا اخرش مي مونه و منو دوست داره . . . با اينکه عشق زود گذره ولي من گذر اين لحظه ها رو دوست دارم چون مي دونم زندگي و عمر زود تر از عشق به پايان مي رسه. . . صادق باش اي عشق جاودان . . . لايق باش . . . لايق اين دل پر از درد من باش مي دونم که تو لايقي . . . مي دونم که صداقت دل تو اونقدر هست که دل پر از فروغ منو شرمنده پاکي کنه . . . بمون با من . . . بمون چون دوستت دارم بيشتر از اوني که فکر کني . . . يا تو قصه ها بخوني . . . بايد به حرف اونايي که مي گن عشق براشون بي معناست بي توجه بود . . . عشق تو اين دور و زمونه نيست ولي من بهش اعتقاد دارم بزار فکر کنن ديوونه ام

عشق یعنی این

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند

.
زن جوان: یواش تر برو, من می ترسم.
مرد جوان: نه, اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم, من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری. آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه...
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد, یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.
...
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند

گاهی دلت میخواد فقط مدادو تو دستت بگیری و بنویسی!از خودت و خودش...از دلتنگیاتو دلخوشیات،از اومدنش و تاثیرش تو زندگیت،از حسی که وقته با اون بودن داری،از عشقت بهش،از گذشتتو،از آینده ای که با وجود اون

روشن حس میکنیش...از کجا و کی اومدنش زیاد مهم نیست!!!این بودنشه که بهت انگیزه داده...انگیزه برای موندن ، برای دوست داشتن، برای دوباره عاشق شدن...خیلی وقت بود که حس شاد بودنو گم کرده بودی،خب خیلی چیزا باعث میشه که آدم تو یه دوره از زمان قرار می گیره که واسه همه چی دیره...حتی زندگی...یه زمونی یکی میاد تو زندگیت که میشه همه دنیات،فکر میکنی اگه نباشه هیچی نیستی ،اصلا بودنو موندنت بی خودیه،زمان میگذره و شاید خیلیا بیان تو زندگیتو برن!اما یکی میاد که وقتی نیست ناخوداگاه یادش می افتی،بعد یه مدت حتی دلتم براش تنگ میشه،دیگه هیچ اثری ازون عشق قدیمی نیست!باورت نمیشه که جاشو یکی تونسته پر کنه...این حس خوبیه اما!!!یهو یادت می افته که،یاده اینو هم باید با کلی تفاوت،درست مثل قبلی تو یه گوشه از قلبت چال کنی...آخه تو دیگه اون آدم چند سال پیش نیستی،اینبار تو باید پس بکشی...تازه میفهمی که یه حسه بدتر از اون زمانی که عشقت رفته بودم هست،حسی که هیچ راهی واسه خلاص شدن ازش نداری،اندفعه تو باید قبل اینکه طرفت به این حس برسه بزاری بری...

بعضی وقتا عشق یعنی همین...

همین كافیست

كه خیال‌هایمان به هم نزدیك است...دور باش اما نزدیک...من از نزدیک بودن های دور می ترسم.....!!!
برای دلخوشی‌ام

هنوز باور نکرده

جه بی ریاآمدم به قلب عاشق تو

باورم شدحرف های به ظاهرصادق تو

چه پرغرورمی روی ازاین دل شکسته

انگارعهدی نبستی با این عاشق خسته

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

امادل هنوزباورنکرده نکنه رنجیدی ازمن بگوتقصیرم چیه

یاکه دل به دیگری دادی بگواون کیه

نکنه ازحقیقت تو می خوای فرارکنی

بری ویک باردیگه منوبی قرارکنی

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

امادل هنوزباورنکرده

به اون شقایقی که مست عشقه ازتوجداشدن شکست عشقه

ازتوجداشدن شکست عشقه

من باوفابودم بامن جفاکردی تنهاخداداند

بادل چهاکردی شرمنده ام ازدل ازعشق بی حاصل

جنگل چشمات هواش چه سرده

هرنگاه توحدیث درده رفتنت دیگه شده مسلم

اما دل هنوز باور نکرده....!!!

 

نمی دونم چمه امشب یه حال مبهمی دارم

یه عالم حرف ناگفته به احساست بدهکارم

ولی می ترسم از گفتن ازینکه دست من روشه

ببین دستای خالیمو یه دنیا بی کسی توشه

!

می ترسم وقتی فهمیدی ازم دوری کنی،ردشی

به این احساس چند روزه یه جورایی مرددشی

یکی اینجاس که میخوادت بدون حد و اندازه

ببین داره غرورش رو به این چند جمله میبازه

میخواد مال خودش باشی!نه تو رویا،نه پنهونی

دیگه خسته شده ازین نگاه غیرقانونی

!!!

ازین سردرگمی خستس،ازین دوری بدش میاد

اون از سمت نگاه تو یه حس مشترک میخواد

تموم خستگی هاتو تو دستای خودش در کن

ببین!چیز زیادی نیست فقط حرفاشو باور کن

 

حرف دلم....عشقم بخون وگوش کن بازم مثل همیشه حرف دلمو با ترانه بهت گفتم ولی این بار تو بی جوابی....

با چشات می خندی اما تو دلت یه چیز دیگس بم میگی عزیزمو حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن می فهمم می دونم که اشتباه نیست هر چی باشه اونو می خوای عزیزم اینکه گناه نیست اگه می تونه غریبه تو رو خوشبخت کنه یارم دستتو خودم با شادی توی دست اون می زارم می گذرم از دل تنها این تو خاطرت بمونه واسه یارت کم نذاری بی تو یارت نمی تونه بش نگو حتی که دستات یه روزی پناه من بود صورت ماه و قشنگت یه زمونی ماه من بود منکه عاشقم می فهمم سخته اینا رو شنیدن سخته تو چشمای یار عشق یه غریبه دیدن منکه عاشقم می فهمم چقده سخته نباشی مرگه واسش که ببینه با غربیه آشنا شی با چشات می خندی اما تو دلت یه چیز دیگس بم میگی عزیزمو حیف تو دلت عزیز دیگس پنهونش نکن می فهمم می دونم که اشتباه نیست هر چی باشه اونو می خوای عزیزم اینکه گناه نیست اگه می تونه غریبه تو رو خوشبخت کنه یارم دستتو خودم با شادی توی دست اون می زارم برو خوش باش نازنینم من خوشم به دلخوشی هات بگذر از شکستن من دستشو بگیر تو دستات

فقط بهم نگو بی انصاف...(حتما بخون... یعنی اگه دوست داشتی بخون...اگه از عاشقی و احساسات سر در می یاری بخون)

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .

رنگ چشاش آبی بود .


رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ

وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش

بگیرم

مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .


دوستش داشتم .


لباش همیشه سرخ بود .

مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه


وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست

داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.

دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .


دیوونم کرده بود .

اونم دیوونه بود .

مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .


دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .

می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .

اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .


بعد می خندید . می خندید و


منم اشک تو چشام جمع میشد .

صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت .

قدش یه کم از من کوتاه تر بود .


وقتی می خواست بوسش کنم ٫


چشماشو میبست ٫


سرشو بالا می گرفت ٫

لباشو غنچه می کرد ٫


دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند .


من نگاش می کردم .


اونقدر نگاش می کردم تا چشاشو باز می کرد .

تا می خواست لباشو باز کنه و حرفی بزنه ٫

لبامو می ذاشتم روی لبش .


داغ بود .


وقتی می گم داغ بود یعنی خیلی داغ بود .


می سوختم .

همه تنم می سوخت .


دوست داشت لباشو گاز بگیرم .

من دلم نمیومد .


اون لبامو گاز می گرفت .


چشاش مثل یه چشمه زلال بود ٫صاف و ساده

وقتی در گوشش آروم زمزمه می کردم : دوستت دارم ٫

نخودی می خندید و گوشمو لیس می زد .

شبا سرشو می ذاشت رو سینمو صدای قلبمو گوش می داد .

من هم موهاشو نوازش میکردم .


عطر موهاش هیچوقت از یادم نمیره .


شبای زمستون آغوشش از هر جایی گرم تر بود .

دوست داشت وقتی بغلش می کردم فشارش بدم ٫

لباشو می ذاشت روی بازوم و می مکید٫


جاش که قرمز می شد می گفت :


هر وقت دلت برام تنگ شد٫ اینجا رو بوس کن .

منم روزی صد بار بازومو بوس می کردم .

تا یک هفته جاش می موند .


معاشقه من و اون همیشه طولانی بود .


تموم زندگیمون معاشقه بود .


نقطه نقطه بدنش برام تازه گی داشت .


همیشه بعد از اینکه کلی برام میرقصید و خسته می شد ٫


میومد و روی پام میشست .


سینه هاش آروم بالا و پایین می رفت .


دستمو می گرفت و می ذاشت روی قلبش ٫

می گفت : میدونی قلبم چی می گه ؟


می گفتم : نه

می گفت : میگه لاو لاو ٫ لاو لاو


بعد می خندید . می خندید ….منم اشک تو چشام جمع می شد .

اندامش اونقدر متناسب بود که هر دختری حسرتشو بخوره .

وقتی لخت جلوم وامیستاد ٫ صدای قلبمو می شنیدم .

با شیطنت نگام می کرد .


پستی و بلندی های بدنش بی نظیر بود .


مثل مجسمه مرمر ونوس .


تا نزدیکش می شدم از دستم فرار می کرد .

مثل بچه ها .


قایم می شد ٫ جیغ می زد ٫ می پرید ٫ می خندید

وقتی می گرفتمش گازم می گرفت .


بعد یهو آروم می شد .


به چشام نگاه می کرد .

اصلا حالی به حالیم می کرد .

دیوونه دیوونه


چشاشو می بست و لباشو میاورد جلو .


لباش همیشه شیرین بود .

مثل عسل

بیشتر شبا تا صبح بیدار بودم .


نمی خواستم این فرصت ها رو از دست بدم .


می خواستم فقط نگاش کنم .


هیچ چیزبرام مهم نبود .
فقط اون


من می دونستم (( بهار )) سرطان داره .


خودش نمی دونست .


نمی خواستم شادیشو ازش بگیرم .

تا اینکه بلاخره بعد از یکسال سرطان علایم خودشو نشون داد .

بهار پژمرد .


هیچکس حال منو نمی فهمید .

دو هفته کنارش بودم و اشک می ریختم .

یه روز صبح از خواب بیدار شد ٫


دستموگرفت ٫


آروم برد روی قلبش ٫


گفت : می دونی قلبم چی می گه؟

بعد چشاشو بست.


تنش سرد بود .

دستمو روی سینه اش فشار دادم .

هیچ تپشی نبود .


داد زدم : خدا


بهارمرده بود .


من هیچی نفهمیدم .


ولو شدم رو زمین

.
هیچی نفهمیدم .

هیچکس نمی فهمه من چی میگم .


هنوز صدای خنده هاش تو گوشم می پیچه ٫


هنوزم اشک توی چشام جمع می شه

I LAVE YOU

عشق من دلم گرفته چرا رفتی نمی دونم

اگه دیگه بر نگردی به امید کی بمونم

لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا

تو رو داشتن آرزومه حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب عشق من تو خوابه تازه

یه کسی یه جای دنیا با تو رویاشو می سازه

عشق من دلم گرفته چرا رفتی نمی دونم

اگه دیگه بر نگردی به امید کی بمونم

لحظه ای نگات می ارزه به همه چشما تو دنیا

تو رو داشتن آرزومه حتی تو خواب و تو رویا

وقتی تو سیاهی شب عشق من تو خوابه تازه

یه کسی یه جای دنیا با تو رویاشو می سازه

تقریبا دوروز هر لحظه اش منتظرت بودم

که برام مثل دوسال گذشت...

بلاخره اومدی .بی هیچ حرف اضافه وبه سختی جوابمو دادی و... دوباره رفتی...! منم رفتم که فقط مزاحمت نباشم... بعد میگی برو هر جور عشقته؟!!! تو میدونی عشقم چطوری بود؟! خیلی بی انصافی




 


 

...

حماقت یعنی من!

که اینقدر می روم تا تو دل تنگ شوی... خبری از دل تنگی تو نمی شود...! بر می گردم چون دل تنگت می شوم....



نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت17:35---27 فروردين 1390
سلام .
خیلی وب خوشگلی داری واقعا میگم.وقت کردی به ما هم سر بزن.
میتونم یه خواهشی کنم؟
اگر که میتونم لطفا روی بنر تبلیغات کلیک کنید.
اگر هم که خواستی برای تبادل لینک خبر بده.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






مطالب گذشته

·

با من تماس بگیر ای خدا... ارسال در : 1390/1/31 8:55

·

شعر ارسال در : 1390/1/31 7:7

·

عشق بی سرانجام: ارسال در : 1390/1/27 16:32

·

این داستانی واقعی ست که ممکنه برا هر کدام از شما دوستای گلم اتفاق بیفته: ارسال در : 1390/1/27 16:26

·

جدایی ارسال در : 1390/1/24 13:52

·

این اس ام اس برای کسایی ست که دلشون شکسته مثل خودم: ارسال در : 1390/1/24 13:49

·

تنها ارسال در : 1390/1/24 13:17

·

لحظه های کاغذی ارسال در : 1390/1/24 13:16

·

غصه های بعد اون ارسال در : 1390/1/24 13:14

·

گفت و گو ارسال در : 1390/1/24 13:13

·

شعر عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:57

·

جملات عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:49

·

اس ام اس عاشقانه ارسال در : 1390/1/24 12:5

پروفایل مدیر

سلام دوستان عزیز به وبلاگم خوش اومدین....دوستون دارم قربون شما:نسیم

آرشیو مطالب

لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوت و آدرس azab.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






طراح قالب
طراح قالب ملودیوس



کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فانی پولی بوده و استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.
قدرت گرفته از : بلاگفا | ترجمه به بلاگفا توسط : ملودیوس.
قالب سازگار با تمامی مرورگرهای موجود.